بنگاهداری بانکها، چالشی دیرینه در اقتصاد ایران است و منتقدین معتقدند که بانکها با ورود به فعالیتهای اقتصادی، از وظایف اصلی خود منحرف شده و رقابت را برای بخش خصوصی دشوار میکنند و راهکار پیشنهادی، اعمال مالیات سنگین (60 درصد) بر سود سهام بانکها در فعالیتهای اقتصادی است تا انگیزهای برای ترک بنگاهداری ایجاد شود و منابع به سمت تولید هدایت شوند.
صنعت مالی ـ حسین بوذری؛ اقتصاد ایران در چرخهای از چالشهای پیچیده گرفتار شده است که سرمایهگذاری در بخشهای مولد و تولیدی را با موانع جدی مواجه ساخته است. سالهاست دولتهای مختلف بر حمایت از بورس و تولید تأکید کردهاند، اما در عمل، سیاستهایی اتخاذ شده که نه تنها به این اهداف کمکی نکرده، بلکه زمینهساز گرایش سرمایهها به سمت فعالیتهای غیرمولد و سوداگرانه شده است.
یکی از معضلات اساسی، وجود بازارهای غیررسمی و غیرشفافی است که با ویژگیهایی همچون معافیت مالیاتی، عدم امکان ردیابی، ریسک پایین و سود بالا، سرمایهها را به خود جذب میکنند. خرید طلا، ارز، خودرو و ملک، نمونههایی از این دست فعالیتها هستند که به دلیل جذابیتهای ظاهری، سرمایهگذاران را از سرمایهگذاری در بورس و تولید دور میکنند. این در حالی است که تولیدکنندگان و سرمایهگذاران بورسی، با مشکلاتی نظیر مدیریت نامطمئن، تصمیمات ناگهانی دولتی، تاثیرات بینالمللی و نوسانات بازار ارز و طلا دست به گریبان هستند.
دولتها معمولاً به دنبال شرط کافی برای حمایت از فعالیتهای تولیدی هستند، نه شرط لازم. تسهیل صدور مجوز تولید، تنها گام اولیه است. یک تولیدکننده، حتی با دریافت وامهای سنگین و تحمل بهرههای بالا، باز هم در معرض موانع متعددی قرار دارد. مشکلات صادرات کالا در گمرک، موانع واردات مواد اولیه و مالیاتهای سنگین، سودآوری تولید را به شدت کاهش میدهند و انگیزه سرمایهگذاری را از بین میبرند.
سرمایهگذاریهای خُرد، به جای ورود به چرخه تولید، عمدتاً در بازارهای ارز و طلا متمرکز شدهاند. این امر، نشانهای از رکود در صنایع بزرگ است، زیرا مردم به دلیل نااطمینانی اقتصادی، مصرف کالاهای ضروری را به تعویق میاندازند و به جای آن، در بازارهایی سرمایهگذاری میکنند که از نظر آنها امنتر و سودآورتر است. تا زمانی که یک بازار مطمئن، زیرزمینی، غیرقابل شناسایی و غیرقابل ارزیابی وجود داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که سرمایهگذاران به سمت بورس و تولید متمایل شوند.
در شرایطی که دولت با مالیات، تمام جنبههای سرمایهگذاری را تهدید میکند، تنها سه گزینه برای سرمایهگذاران باقی میماند: بورس، اوراق قرضه دولتی و پسانداز بانکی. دولت به این سه گزینه فشار نمیآورد، زیرا ورود سرمایهها به این بخشها، تورم ایجاد نمیکند. اما این رویکرد، باعث میشود که سرمایهها از بخشهای مولد اقتصاد دور بمانند.
تجربه سایر کشورها نشان میدهد که دولتها با اعمال مالیات بر فعالیتهای غیرمولد، سرمایهها را به سمت فعالیتهای مولد هدایت میکنند. اما در ایران، به نظر میرسد که اقتصاددانان به اشتباه تصور میکنند که افزایش نرخ سود سپرده بانکی، یک سیاست پولی انضباطی است. در حالی که این سیاست، با افزایش قدرت خلق نقدینگی بانکها، در عمل به انبساط پولی و افزایش تورم منجر میشود.
به جای توصیه به سرمایهگذاران برای ورود به بورس و تولید، باید رفتارهای آنها را به گونهای مدیریت کرد که از فعالیتهای غیرمولد منصرف شوند. این امر، نیازمند اعمال سیاستهای اقتصادی و مالی مناسب است که فعالیتهای غیرمولد را تهدید کند و فعالیتهای مولد را جذابتر سازد.
در حال حاضر، بانکها به بزرگترین رقیب تولیدکنندگان و سرمایهگذاران تبدیل شدهاند. بنگاهداری بانکها، با وجود تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی، همچنان ادامه دارد. برای حل این مشکل، کافی بود که دولت یا مجلس، نرخ مالیات بر سود سهام بانکها در فعالیتهای اقتصادی را به میزان قابل توجهی افزایش دهند. این امر، باعث میشد که بانکها از بنگاهداری دست بکشند و رقابت برای بخش خصوصی فراهم شود.
خبرنگار صنعت مالی برای بررسی نوسانات اخیر شاخص کل بورس تهران، بنگاهداری بیضابطه بانکها و تأثیر آن در کاهش فعالیت بخش خصوصی و تولیدکنندگان گفتوگویی را با محمدرضا یزدیزاده اقتصاددان و استاد دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده است.
گپ و گفت صنعت مالی با یزدیزاده در پی میآید:
صنعت مالی: ابتدا درباره نوسانات اخیر شاخص کل بورس تهران توضیح دهید، اینکه چشمانداز سرمایهگذاری در بورس از نظر شما چیست و آیا این نوسانات نتیجه سیاستهای جدید دولت است یا تحت تأثیر عوامل خارجی از جمله مذاکره با آمریکا یا نرخ ارز قرار دارد؟
یزدیزاده: در رابطه با بورس و فعالیتهای اقتصادی شما نمیتوانید نوسانات بازارهای اقتصادی را به صورت مجزا از هم تحلیل کنید و اینها به هم پیوسته هستند و اینکه دولتها سالها عنوان کردند که قصد داریم از بورس یا از تولید حمایت کنیم بیشتر به شوخی شباهت دارد، بنابراین شما نمیتوانید یک سری فعالیت غیرمولد، معاف از مالیات، غیرقابل ردیابی، بدون ریسک، تقسیمپذیر با سود بالا را در اقتصاد تعریف کنید؛ مانند خرید طلا، خرید ارز، خرید خودرو یا خرید ملک و انتظار داشته باشید که تولیدکننده فرد سرمایهگذار در بورس پول خود را جایی ببرد که مدیریت آن دست خودش نیست و تصمیمات مدیریت سرمایه هم بدون حساب و کتاب دولت دائماً تحت تأثیر بینالمللی و نوسانات بازار ارز و طلا قرار دارد و با این شرایط نمیتوانید انتظار داشته باشید مردم دنبال بورس بروند و سرمایهگذاری در بازار ارز و طلا و این موارد بیشتر شوخی است.
دولتهای مختلف براساس گفتهها دنبال شرط کافی حمایت از فعالیتهای تولیدی هستند و نه شرط لازم، یعنی باید مجوز تولید را تسهیل کنند، آقا شما مجوزها را تسهیل کنید فرد وام 40 درصد بهره خواهد گرفت و به دنبال سرمایه گذاری خواهد رفت و برای صادرات کالا و محصولات اقدام میکند، اما در نهایت صادرات کالا در گمرک ممنوع می شود و اگر قصد واردات مواد اولیه را داشته باشد موانع ایجاد می شود و در نهایت به سختی نخواهد توانست اندازه تورم سود دریافت کند.
ازسویی تولیدکننده و سرمایهگذار باید مالیات هم به دولت بدهد، این اصلاً شدنی نیست و غیرممکن است و مثل این میماند که بگویم بورس کنون تحت تأثیر این مسائل قرار دارد، بنابراین مشکلات اصلی ما در داخل است.
سرمایهگذاریها در بازار ارز و طلا خُرد است
صنعت مالی: با این شرایط سرمایهگذاران خُرد چگونه باید مقابل این نوسانات ارزی بایستند؟
یزدیزاده: ببینید. اکنون تمام سرمایهگذاریهایی که اتفاقاً در بازار ارز و طلا قرار دارد عمدتاً سرمایهگذاری خُرد است و وقتی آمار مصرف را نگاه میکنید میبینید مصرف کالاهای ضروری غیر از نان در کشور کاهش پیدا کرده، یعنی مردم مصرف خود را از سالهای گذشته هم به تعویق میاندازند، چرا؟ چون معتقدند فعلاً در بازار ارز و طلا سرمایهگذاری کنند، این یعنی رکود صنایع بزرگ، بنابراین شما نمیتوانید این مسائل را مجزا از هم ببینید و تا زمانی که یک بازار مطمئن، زیر سر، غیرقابل شناسایی، غیر قابل ارزیابی پیدا نکنید همین شرایط حکمفرماست و بسیاری از سرمایهگذاران علاقهای به شناسایی ندارند و نمیتوانیم وقتی این بازارها را درست کردیم در کشور انتظار داشته باشیم که بورس پذیرفته شود.
تمام جنبههایی که افراد میتوانند پسانداز مازاد خود را یعنی درآمد مازاد مصرفشان در جنبههای مختلف سرمایهگذاری کنند و دولت تمام این داراییها را با مالیات تهدید میکند و به شدت فشار میآورد، جز سه مورد، نخست بورس که فعالیتهای تولیدی و تأمین سرمایهها در قالب آن شکل میگیرد، دوم اوراق قرضه دولت و سوم پسانداز و دولت با این سه مورد کاری ندارد و به سمت سرمایهگذاری هدایت میکند، چراکه این سه مورد تنها جاهایی هستند که وقتی درآمد مازاد مصرف مردم وارد میشود تورم ایجاد نمیکند.
ببینید شاخص بورس آمریکا از زمان جنگ اوکراین که رسید به 17 هزار رسید و قبل از تعرفههای ترامپ علیه چین، کانادا و برخی دیگر از کشورها به 45 هزار رسید، یعنی چیزی حدود بیش از دو و نیم برابر.
بنابراین این آثار تورمی است، چراکه رشد اقتصادی در آن حدی وجود نداشته، اما آثاری در اقتصاد ایجاد نکرده، چرا؟ چون در بورس بوده و دولت اجازه نمیدهد کاری که سال 1397 در ایران رخ داد، دوباره اتفاق بیفتد، یعنی اجازه نمیدهد عدهای سهام خود را رو بفروشند و پول آن را وارد بازار ملک، طلا یا ارز کنند، چراکه سایر بازارها از سوی دولت تهدید شدهاند و رو دولت تهدید کرده و اگر سهامداری سهام خود را فروخت یا در همان زمان سهام مجدد خریداری میکنند یا اوراق قرضه میخرد و عنوان میکند اهل ریسک نیستم و در نتیجه سود سپرده دریافت میکند، اما در سایر کشورها دولت مالیات دریافت میکند و اگر دولت مشاهده کند مردم در ارزهای خارجی سرمایهگذاری میکنند بلافاصله مالیات را در آن قسمت بالا قرار میدهد؛ بهعنوان مثال فردی طلا، خودرو یا ملک دارد، بلافاصله دولت مالیات میبندد، به جز سه مورد بورس، اوراق قرضه و پسانداز.
صنعت مالی: نرخ بهره بانکی را در بازار سهام ازجمله افزایش کاهش نرخ بهره چه تأثیری میتواند بر جذابیت سرمایهگذاری در بورس داشته باشد؟
یزدیزاده: ببینید. ابتدا عرض کنم 40 سال است اشتباهی در کشور مرتکب شدهایم و آن هم اینکه که متأسفانه اقتصاددانان ایران فکر کردند که افزایش نرخ سود سپرده، سیاست پولی انضباطی است! اگر شما عملکرد دولتهای گذشته را بررسی کنید متوجه میشوید که وزرای اقتصاد و تیمهای اقتصادی تأکید کردند که نرخ بهره بانکی را بالا میبریم و به این ترتیب تورم را کنترل میکنیم، چرا؟ چون باید نقدینگی در بانک باشد و هیچکس از این اقتصاددانان سوال نکرده که حضرات دانشمند مگر نقدینگی یک بار مصرف است که شما بفرستید در بانک بلوکه کنید؟!
موضوع مهمتر مگر نه اینکه اگر پسانداز در بانک ایجاد شود قدرت خلق نقدینگی بانک با توجه به ضریب افزایش بومی خلق نقدینگی میکند (این همان تئوری و علم اقتصاد است)، بنابراین شما اگر پساندازها را به سمت بانک هدایت کردید هر یک تومان توسط بانکها تبدیل شد به 9 تومان نقدینگی و در حقیقت سیاست انبساطی به کار گرفته شده و تورم هم بیشتر شده است.
صنعت مالی: پشت نقدینگی قائدتاً تورم خوابیده است
یزدیزاده: بله. شما نمیتوانید بگویید نرخ بهره بدون مالیات 30 درصدی به سرمایهگذاری که نمیخواهد ریسک کند میدهم حال فرض کنید اصلاً طلا و ارز هم نیست توصیه میکنم دنبال بورس و تولید برود و فعالیت اقتصادی ظروف مرتبط به هم است و شما نمیتوانید از فعالیتی حمایت کنید، بدون اینکه فعالیت رقیب را تهدید کرده باشید و اقتصاد تعریف دارد که همان علم و مدیریت رفتار فعالیت انسانهاست، یعنی وقتی باید درباره سیاست اقتصادی صحبت کنید و از تولید حمایت کنید باید در قالب این سیاست رفتار بنده را طوری مدیریتت کنید که من از فعالیتهای غیرتولیدی منصرف شوم و سراغ فعالیت تولیدی بروم و این تعریف سیاست اقتصادی و تعریف سیاست پولی و مالی است، یعنی تغییر رفتار در وجودفعال اقتصادی.
فردی که دارای بسیار منابع محدود است و قصد دارد پول در بازار ارز و طلا نباشد یا وارد تولید شود باید آنجا تهدید کنید با توصیه نمیتوانید کاری انجام دهید و سیاست اقتصادی یعنی تهدید و تغییر رفتار و علم تغییر رفتار است و سیاست اقتصادی هم علم تغییر رفتار است و اگر کارخانهدار تولیدی راه بیندازد باید باید تومانی دو هزار تومان دریافت کند و اگر با پول خود طلا خریده بود چه؟ نقدشوندگی در آنجا صددرصد با سود تضمینی، ریسک صفر و تقسیمپذیری خواهد بود.
مثلاً مشکلی برای فردی ایجاد شده چهار سکه خود را میفروشد، اما نمیتواند کارخانه خود را بفروشد یا درباره مالیات عایدی سرمایه که باید مالیات فعالیتهای غیرمولد را برای مالیات تولیدی ببندیم! این تغییر رفتار ایجاد نمیکند و فعالیت با ماهیت سوددهی، ریسک کم، تقسیمپذیری، نقدشوندگی بالا باید نرخ مالیات کم برابر تولید باشد.
کار بانک بنگاهداری است؟ باید مالیات 60 درصدی بدهد
صنعت مالی: اکنون بزرگترین رقیبی که تولیدکنندگان و سرمایهگذاران بهخصوص خُرد دارند بانکها هستند و بانکها خود تبدیل شدهاند به سرمایهگذار.
یزدیزاده: به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. رهبر معظم انقلاب اسلامی 20 سال است که مکرراً عنوان میکنند بانکها نباید بنگاهداری کنند.
در 20 سال گذشته 5 دولت تغییر کرده و چه اتفاقی رخ داده و دولتهایی که خیلی دلسوز بودند یک دستورالعمل نوشتند که بانکها لطفاً بنگاهداری نکنید، درحالی که در اقتصاد لطفاً معنا ندارد.
شما اگر میخواستید مشکل را رفع کنید و رقبایی در بانک برای بخش خصوصی ایجاد نکنید کافی بود میبردید در شورای سران یا در مجلس شورای اسلامی مصوب میکردید سهام بانکها در فعالیتهای اقتصادی به غیر از طرحها و پروژههای اولیه نرخ مالیاتیشان به جای 25 درصد 60 درصد میشد و حال بانکها اگر خواستند بنگاه اقتصادی را حفظ کنند، چرا؟ چون باید قدرت بانکها کمتر شود تا رقابتپذیری ایجاد شود، دستورالعمل هم نیاز نداشت و وزارت دارایی پوست این بانکها را میکَند و این بانکها از بنگاهداری جدا میشدند، اما متأسفانه ارادهای برای رفع مشکلات نیست.
صنعت مالی: بانک های خصوصی روز به روز در حال رشد هستند و به رقبای اصلی بانکهای دولتی تبدیل شدهاند و این دو به رقبای اساسی تولیدکنندگان داخلی، همین مسئله موجب شده که متأسفانه در حوزه توزیع، تولید درجا بزنیم، درحالی که نامگذاری سال با محوریت موضوعات اقتصادی است، اما در عمل اتفاق خاصی رخ نداده و تنها شعار دادهایم و به چند سمینار و همایش اکتفا کردهایم!
یزدیزاده: مسئولان صبح تصویب کنند با این مضمون که سود سهام بانکها جز در بورس مشمول مالیات 60 درصدی خواهد شد، دراینصورت میبینید هیچ کدام از بانکها شرکتها اقتصادی را نگه نخواهند داشت و بنگاهداری را بهدلیل ورشکستگی تعطیل میکنند.
خاطرهای عرض کنم در سال 1372 در حقیقت 54 درصد مالیات شرکتها سود سهام بود و 10 درصد مالیات شرکت، یعنی یک سهام متمرکز باید 64 درصد مالیات پرداخت میکرد و در وزارت اقتصاد به بنیاد مستضعفان اعلام کردیم که باید 64 درصد مالیات بابت تولید موتور یا سایر کالاها پرداخت کنید مانند بخش خصوصی که پرداخت میکند و در نامهای از رهبر معظم انقلاب اسلامی خواتسمی که بنیاد مستضعفان باید مشمول مالیات شود و سایر دوستان مخالفت کردند و آقای رفیقدوست در نامهای به رهبری عنوان کرد که این افراد در پی تضعیف بازوی اقتصادی بنیاد مستضعفان هستند و بحث ما این بود که شرکتها حسابرسی نمیشوند و رقابت کاذب در این شرکتها آغاز شده و بخش خصوصی در این میان در حال نابودی است و تأکید کردیم که باید مالیات بنیاد مستضعفان اخذ و به صندوقی متعلق به دفتر رهبری واریز شود.
اگر این کار را انجام نمیدادیم بخش خصوصی دچار آسیب جدی میشد و مقام معظم رهبری زیر نامه نوشته بودند که «مهمترین نکته موافقم امضا میشود» که بنیاد مستضعفان مشمول مالیات شود.
موضوع این است هرکجا که توان غیررقابتی در اقتصاد ایجاد میکنید باید با مالیات مشکل خود را رفع کنید و بخش سرمایهگذاریهای غیرمولد توان رقابتی شدید ایجاد کرده که باید با مالیات رفع شود و بنگاهداری بانکها نمونه بارز آن است که با یک خط قانون حل خواهد شد.