به گزارش اقتصادنیوز، پیشبینی های نادرست پوتین در مورد احتمال انقیاد اوکراین در یک «عملیات نظامی ویژه» سریع منجر به اقدامات فاجعهبار شد. با این حال، پس از شکستهای دردناک و تعدیلهای پرهزینه، به نظر میرسد روسیه در جنگ فرسایشی پیش رو دست بالا را دارد. رئیس جمهور روسیه که به تحولات جنگ جهانی دوم علاقه زیادی دارد، معتقد است که اکنون در همان موقعیت جوزف استالین در پایان سال 1942 قرار دارد: سخت ترین نبردها ممکن است هنوز در پیش باشد، اما مسیر انتخابی پیروزی است.در سال اول جنگ، برخی از نخبگان روسیه به طور خصوصی خرد پوتین را به چالش کشیدند. اکنون این زمزمهکنندگان مردد ساکت شدهاند، بالاخص بعد از پایان آتشین یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر و مرگ الکسی ناوالنی، رهبر مخالفان در زندان. با توجه به اینکه پوتین قرار است دوره ریاست جمهوری خود را تا شش سال دیگر تمدید کند، به سختی می توان مانعی در مسیر رهبر سالخورده مشاهده کرد.
به نوشته فایننشال تایمز، پوتین جنگ را نه علیه اوکراین، بلکه علیه ناتو و هژمونی جهانی آمریکا توصیف می کند. نقل قولهای از مقامات غربی در مورد نیاز به نابودی رژیم پوتین و تحقیر مسکو، و همچنین تحویل تسلیحات غرب به اوکراین و اشتراکگذاری اطلاعات، از جمله دادههای هدفگیری، روایت پوتین را تقویت کرده که این یک جنگ وجودی است. رئیس جمهور روسیه امید دارد تا جایگاه خود در تاریخ را به عنوان مردی که انتقام تحقیر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را گرفت، تضمین کند.بدون بررسی محاسبات نادرست، حاکم روسی کهنسال محاصره شده توسط شیفتگان ممکن است دست به اقدامات جسورانه تری بزند.
کرملین در صدد آزمودن ناتو
اگر کرملین بر این باور باشد که هیچ قدرت بزرگ غربی منابع و اراده لازم برای جنگیدن برای متحدان کوچکی مانند کشورهای بالتیک را ندارد، ممکن است وسوسه شود تا تعهد ماده 5 ناتو به دفاع جمعی را آزمایش کند. لفاظی های رئیس جمهور سابق ایالات متحده و نامزد احتمالی جمهوری خواه دونالد ترامپ نیز این توهم خطرناک را ایجاد کرده که اگر پوتین از نیروی نظامی برای تجزیه ناتو استفاده کند، آمریکا مداخله نخواهد کرد.در حالی که شانس اجرایی شدن این سناریوها هنوز کم است، جدی نگرفتن آن نوعی دعوت به مشکلات آینده است. هیچ راه حل سریع دیگری جز سرمایه گذاری اروپا در قابلیت های بازدارندگی نظامی وجود ندارد که به عنوان بیمه ای پرهزینه اما ضروری در برابر ماجراجویی بدخواهانه پوتین عمل کند.
پیروزی اوکراین بر اساس تعریف رئیس جمهور ولادیمیر زلنسکی – از جمله بازگشت به مرزهای اوکراین در سال 1991 – در حال حاضر غیر واقعی به نظر می رسد و در هر صورت مشکل اروپا را حل نخواهد کرد. افزایش حمایت نظامی غرب از اوکراین هم برای کیف و هم به عنوان یک استراتژی برای محدود کردن منابع روسیه ضروری است، اما برای تامین امنیت اروپا کافی نیست. این سنگر در برابر پوتین نه تنها گران خواهد بود، بلکه پیامدهای سیاسی برای رهبران اروپا نیز خواهد داشت. هزینههای نظامی باعث ایجاد شغل و رشد تولید ناخالص داخلی میشود، اما با توجه به تلاش قاره برای صدور بدهی جدید پایدار پس از چندین دور تسهیل، افزایش بودجه دفاعی منابع مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و اجتماعی را به باد می دهد. پایان سود صلح، همراه با تورم فزاینده، یکی از آثار منفی جنگ با پوتین است. ایجاد تعادل مناسب بین امنیت و مخارج اجتماعی نیازمند انتخاب گزینه های دشواری است.